آتنه فقیه نصیری

نام اصلی: ماهایا
نام خانوادگی اصلی: پطروسیان
سمت (در بخش های): بازیگران،
......................................
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: تهران
ملیت: ایران
......................................
مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل تاتر
بیوگرافی
فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران.
در دوران تحصیل در تئاترهای تجربی و دانشجویی بازی کرد و به تدریج در تئاترهای حرفه ای نیز حضور یافت.
در نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم پرده آخر کاندید جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن و در دهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی او در فیلم دیگه چه خبر؟ از او تقدیر و بار دیگر و این بار در جشنواره چهاردهم فیلم فجر برای بازی در فیلم نابخشوده کاندید دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن برای بازی در فیلم نابخشوده شد.
سرانجام در نوزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم هفت پرده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن را از آن خود کرد. بازی او در فیلم از صمیم قلب یکی از بهترین بازی های او به حساب می آید.
ماهایا پطروسیان برای بازی در فیلم کوتاه سه کیلومتر جلوتر (شهرام شاه حسینی) کاندید دریافت جایزه از جشن سینمای آزاد (1381) شد.
بخشی از فیلم شناسی:
1384 پیشنهاد پنجاه میلیونی ( مهدی صباغ زاده ) [بازیگر]
1384 زن بدلی ( مهرداد میرفلاح ) [بازیگر]
1383 هشت پا ( علیرضا داودنژاد ) [بازیگر]
1383 انتخاب ( تورج منصوری ) [بازیگر]
1381 عروس خوشقدم ( کاظم راست گفتار ) [بازیگر]
1381 ملاقات با طوطی ( علیرضا داودنژاد ) [بازیگر]
1379 از صمیم قلب ( بهرام کاظمی ) [بازیگر]
1379 دختری به نام تندر ( حمیدرضا آشتیانی پور ) [بازیگر]
1379 هفت پرده ( فرزاد مؤتمن ) [بازیگر]
1376 کمکم کن ( رسول ملاقلیپور ) [بازیگر]
1375 نابخشوده ( ایرج قادری ) [بازیگر]
1375 قاصدک ( قاسم جعفری ) [بازیگر]
1374 شیخ مفید ( فریبرز صالح سیروس مقدم ) [بازیگر]
1373 در حسرت دیدار ( محرم زینال زاده ) [بازیگر]
1372 راز گل شب بو ( سعید خورشیدیان ) [بازیگر]
1371 هنرپیشه ( محسن مخملباف ) [بازیگر]
1370 دیگه چه خبر؟! ( تهمینه میلانی ) [بازیگر]
1370 ناصرالدین شاه آکتور سینما ( محسن مخملباف ) [بازیگر]
1369 پرده آخر ( واروژ کریممسیحی ) [بازیگر]
1369 عشق و مرگ ( محمدرضا اعلامی ) [بازیگر]
جوایز و انتخابها
>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (پرده آخر)
[ دوره 9 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1369 ]
................................................................
>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن (دیگه چه خبر؟!)
[ دوره 10 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1370 ]
.................................................................
>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (نابخشوده)
[ دوره 15 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1375 ]
.................................................................
>> برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (هفت پرده)
[ دوره 19 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1379 ]
.................................................................
بیشترین همکاری های ماهایا پطروسیان با:
>> عبدالله اسکندری (تهیه و تولید،فیلمنامه،چهره پردازی،) (در 6 فیلم ) ==>
>> ایرج گلافشان (تدوین،عنوان بندی،) (در 6 فیلم ) ==>
>> جهانگیر میرشکاری (بازیگران،صدا،) (در 5 فیلم ) ==>
>> مسعود ولدبیگی (بازیگران،چهره پردازی،) (در 5 فیلم ) ==>
>> نیکو خردمند (بازیگران،) (در 5 فیلم ) ==>
>> داریوش ارجمند (بازیگران،صحنه و لباس،) (در 3 فیلم ) ==>
>> محمدرضا شریفی نیا (بازیگران،تهیه و تولید،عکس،کارگردانی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> بیژن امکانیان (بازیگران،تهیه و تولید،) (در 3 فیلم ) ==>
>> بهزاد فراهانی (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>
>> محسن روزبهانی (جلوه های ویژه،صحنه و لباس،) (در 3 فیلم ) ==>
>> داود یوسفیان (تدوین،) (در 3 فیلم ) ==>
>> مهرداد میرفلاح (صحنه و لباس،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> میترا محاسنی (عکس،) (در 3 فیلم ) ==>
>> محسن مخملباف (بازیگران،تدوین،تهیه و تولید،صحنه و لباس،صدا،فیلمبرداری،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> فرهنگ معیری (صحنه و لباس،چهره پردازی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> تهمینه میلانی (تهیه و تولید،صحنه و لباس،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> بابک اخوان (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> احمد نجفی (بازیگران،تهیه و تولید،) (در 2 فیلم ) ==>
>> غلام علی برجسته (بازیگران،تهیه و تولید،فیلمنامه،) (در 2 فیلم ) ==>
>> محمود حسنی (فیلمنامه،) (در 2 فیلم ) ==>
>> محمدرضا دلپاک (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> چنگیز وثوقی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> افسانه ناصری (بازیگران،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> امین میرشکاری (صدا،موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> محمدرضا فروتن (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> امیرحسین قاسمی (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> عباس شوقی (بازیگران،جلوه های ویژه،موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> مهتاب کرامتی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> واروژ کریممسیحی (تدوین،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> محمدعلی کشاورز (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
متولد 1363
دختر منیژه حکمت و جمشید آهنگرانی
تحصیل نیمه تمام در هنرستان موسیقی.
در 6 سالگی در فیلم گربه آوازخوان بازی کرد. اما شاید در دومین بازی کارنامه هنری اش در سن پانزده سالگی بود که درخشید: بازی در نقش تداعی در فیلم ددختری با کفشهای کتانی. بازی راحت و روانش نظرات مثبتی در پی داشت. تا اینکه جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره فیلم قاهره بدست آورد. او در اولین تجربه کارگردانی مادرش به نام زندان زنان در سه نقش متفاوت بازی کرده است.
......................................................
مجموعه آثار:
- گربه آوازخوان (کامبوزیا پرتوی، 1369)
- دختری با کفشهای کتانی (رسول صدرعاملی، 1377)
- زندان زنان (منیژه حکمت، 80 - 1379)
- روزگار ما (مستند، رخشان بنی اعتماد، 1380)
- مکس (سامان مقدم، 1382)
- سه زن (منیژه حکمت، 1385)
- آتش سبز (محمدرضا اصلانی، 1386)
نام: بهاره رهنما
تاريخ تولد: 1352
همسر پيمان قاسم خاني (نويسنده)
ليسانس ادبيات فارسي و حقوق قضايي از دانشگاه آزاد اسلامي.
براي اولين بار با يك فيلم اكشن - افعي - به سينما آمد. سپس با همسرش در فيلم عاشقانه بازي كرد.
او در سال 1380 بازي در يك فيلم كمدي - نان و عشق و موتور هزار - را تجربه كرد كه نشان از توانايي او در زمينه فيلمهاي كمدي داشت.
اما شايد بازي در فيلم گاوخوني ساخته بهروز افخمي يكي از بهترين فرصتها براي نمايش توانايي هايش باشد.
بهاره رهنما یکی از بازیگران زن ایرانی است که در 10 آذر سال 1352 در هزاوه از توابع استان مرکزی متولد شده.وی لیسانس ادبیات نمایشی و فوق لیسانس حقوق قضایی را از دانشگاه آزاد گرفته. وی همسر پیمان قاسم خانی نویسنده سینما(فیلمهای دختری با کفشهای کتانی،دیشب باباتو دیدم آیدا،مارمولک و... و مجموعههای پاورچین، شبهای برره، کمربندها را ببندیم و خانهٔ ما) همچنین دختری به نام پریا قاسم خانی دارند که تجربه حضور در تئاتر پنجرهها و فیلم سینمایی بانو را دارد. بهاره رهنما جاری(زن برادر شوهر) شقایق دهقان بازیگر سینما و تلویزیون میباشد. بهاره رهنما از معدود بازیگرهایی است که تحصیلات بالایی در حد دانشگاهی دارد و شاید به همین خاطر در عرصه سینما و تلویزیون کم کار است. وی در عرصه نویسندگی نیز فعالیت دارد و در نشریهٔ چهل چراغ نیز مینویسد.همچنین وی از معدود هنرمندانی است که وبلاگ مینویسد
فيلم شناسی:
افعي (محمدرضا اعلامي، 1371)
عاشقانه (عليرضا داودنژاد، 1374)
غزال (مجتبي راعي، 1374)
اي نسيم باران (تله تئاتر، 1375)
بازگشت به خانه (مجموعه تلويزيوني، 1375)
بادام هاي تلخ (كاظم معصومي، 1376)
بچه هاي بد (عليرضا داودنژاد، 1379)
داستان يك شهر2 (مجموعه، اصغر فرهادي، 1379)
ملاصدرا (مجموعه تلويزيوني، 1379)
پيش از آشنايي (تله تئاتر، 1379)
نان و عشق و موتور هزار (ابوالحسن داودي، 1380)
گاوخوني (بهروز افخمي، 1381)
سریال های تلویزیونی:
ما مستاجریم
زیرزمین
نام: لادن طباطبایی
تاریخ تولد: 1349 - تهران
...............................................
فارغ التحصیل بازیگری تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران.
هیچگاه آنطور که باید، نتوانست بدرخشد هرچند که بازیهای نسبتا خوبی در کارنامه دارد. بازی در مجموعه پلیسی خواب و بیدار فرصت بسیار خوبی برای هنرنمایی او بود.
بازیگر برگزیده از دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر فجر برای نمایش سورنا و مادر لوک.
متولد تهران ، ديپلمه علوم تجربي و ليسانس بازيگري تأتر از دانشكده هنرهاي زيبا ،دانشگاه تهران .
گذراندن دوره سه ماهه فيلمنامه نويسي و تحليل فيلم در كلاسهاي كارگاه آموزش فيلمسازي ، زير نظر فريدون جيراني و فرخ انصاري بصير.
شروع فعاليت بازيگري همزمان با ورود به دانشكده ، با حضور در نمايشهاي دانشجويي .
وي ابتدا با گرايش نمايش عروسكي به تحصيل پرداخت كه حاصل آن چند تجربه عروسك گرداني ، نمايشنامه نويسي عروسكي و كارگرداني دو نمايش( مهمانهاي ناخوانده ، به شيوه زنده )و ( جوجه طلايي ، عروسكي ) بود . سپس با تغيير گرايش به رشته بازيگري فعاليت خود را در اين زمينه متمركز كرد .
در بهمن ماه 1373 با ارايه پايان نامه نظري و عملي از دانشكده فارغ التحصيل شد . پايان نامه نظري وي تحت عنوان « بازيگر و اشيا » به بررسي ارتباط بازيگر و اشيا از دير باز تاكنون ميپردازد و ضمن نگاهي به ديدگاههاي پيشينيان به نقش و حضور اشيا در حيطه نمايش و زندگي ، كاركرد اشيا را در جريان نزديكي به نقش بررسي ميكند .
پايان نامه عملي وي با نام « لباسي براي مهماني » اجرايي بود با تحليل كاملاً متفاوت از نمايش دعوت ِ غلامحسين ساعدي . در اين نمايش كه با كارگرداني محمد رحمانيان و بازي لادن طباطبايي و مهتاب نصير پور به مدت 10 شب بر صحنه تالار مولوي بود ، اشيا موجود در صحنه بنحوي مورد استفاده بازيگران قرار ميگرفت كه مفاهيم متفاوتي را به تماشاگر القا مينمود .
تعدادي از نمايشهاي دانشجويي كه به عنوان بازيگر در آنها حضور داشته :
سياه ( علي نصيريان )، باغ وحش شيشه اي ( تنسي ويليامز )، خانه برناردا آلبا ( گارسيا لوركا )، يرما ( گارسيا لوركا ) ، دعوت ( غلامحسين ساعدي ) ، تكيه بر باد ( ناظرزاده كرماني ) دختر بخت ( اوژن يونسكو )، چهار فصل ( آرنولد وسكر + كارگردان ) .
همچنين با بازي در نمايش « سورنا مادر لوك » نوشته داريوش مختاري و كارگرداني فرشته سرابندي ، جايزه بازيگر برگزيده زن را از جشنواره سراسري تأتر فجر بدست آورد ( سال 1372 ).
در سال 1378 نمايش تك پرده اي با نام « ليلي...بي مجنون » نوشته و كار خودش را با بازي خودش بر روي صحنه برد ، كه اين نمايش با صحنه خالي و با تكيه بر توانايي بازيگر در ارايه چندين نقش و با استفاده از مفاهيم اشيا اجرا شد كه در جشنواره تأتر بانوان جايزه بازيگر برگزيده را از آن خود كرد .
اولين حضور وي در مقابل دوربين تجربه كوتاهي در برنامه عروسكي « عطر و گلاب بپاشيد » به كارگرداني ايرج طهماسب (1370 ) بود و پس از آن مجموعه تلويزيوني « بر سر دو راهي » به كارگرداني حسين فردرو (1371 ) و جنگ نوروز 72 داريوش كاردان .
هم چنين دو تله تأتر تحت نام مجموعه يك داستان ، به كارگرداني محمد رحمانيان ، برگرفته از آثار نويسندگان روسي بازي كرد .
پس از پايان دوره ليسانس وي بازيگري را به طور جدي دنبال كرد ، اولين سريال بلند وي « نيمه پنهان ماه» بهمن ماه 1373 پخش شد و بهار 1374 اولين حضور مقابل دوربين 35 با فيلم سينمايي سايه به سايه به كارگرداني علي ژكان رقم خورد . تابستان 1374 در فيلم سينمايي خواهران غريب (كيومرث پوراحمد ) شركت كرد ...
نام اصلی: بهناز
نام خانوادگی اصلی: جعفری
سمت (در بخش های): بازیگران،
تاریخ تولد: 1353
محل تولد: تهران
ملیت: ایران
مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل ادبیات نمایشی
در نقش کوتاهی در فیلم رروسری آبی (1373) ظاهر شد اما دیگر از او خبری نبود تا اینکه با بازی در نقش اول فیلم عشق طاهر (1378) بار دیگر به سینما آمد. بازی متفاوت او در فیلم های آب و آتش و نگین نشان از توانایی های او دارد.
او برای بازی کوتاهش در فیلم خانه ای روی آب، از بیستمین جشنواره بین المللی فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل زن را گرفت.
بیوگرافی:
متولد 1364
دختر رخشان بنی اعتماد و جهانگیر کوثریبا بازی در فیلمهای مادرش به سینما آمد. و سرانجام در فیلم « زیر پوست شهر » بود که خوش درخشید. باران کوثری سال 1381 را با بازی در فیلمی غیر از ساخته مادرش آغاز کرد: « رقص در غبار ». بازی او در « خوابگاه دختران » فراتر از حد تصور است.باران کوثری سرانجام یکی از درخشان ترین بازیهایش ارائه کرد و موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره بیست و پنجم را بی چون و چرا از آن خود کند: « خون بازی ».
......................................................
مجموعه آثار:
- بهترین بابای دنیا (داریوش فرهنگ، 1370)
- نرگس (رخشان بنی اعتماد، 1370)
- روسری آبی (رخشان بنی اعتماد، 1373)
- بانوی اردیبهشت (رخشان بنی اعتماد، 1376)
- باران و بومی (فیلم کوتاه، رخشان بنی اعتماد، 1377)
- زیر پوست شهر (رخشان بنی اعتماد، 1378)
- روزگار ما (مستند، رخشان بنی اعتماد، 1380)
- رقص در غبار (اصغر فرهادی، 1381)
- برگ برنده (سیروس الوند، 1381)
- خوابگاه دختران (محمدحسین لطیفی، 1383)
- گیلانه (رخشان بنی اعتماد، محسن عبدالوهاب، 1383)
- تقاطع (ابوالحسن داودی، 1384)
- خون بازی (رخشان بنی اعتماد، محسن عبدالوهاب، 1385)
- روز سوم (محمدحسین لطیفی، 1385)
- توفیق اجباری (محمدحسین لطیفی، 1386)
- کتونی سفید (محمدابراهیم معیری، 1386)
مجموعه های تلویزیونی:
- بگذار آفتاب برآید (مجموعه، یک قسمت، قاسم جعفری، 1377)
- صاحبدلان (مجموعه، محمدحسین لطیفی، 1385)
......................................................
جشنواره ها و جوایز:
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم های « خون بازی » و « روز سوم » - 1385
- دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن از بخش مسابقه بین الملل بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « خون بازی » - 1385
- دومین بازیگر کودک و نوجوان سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « زیر پوست شهر » - 1379
- دومین بازیگر کودک و نوجوان سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « باران و بومی »
نام اصلي: كتايون
نام خانوادگي اصلي: رياحي
سمت (در بخش هاي): بازيگران،
تاريخ تولد: 1340محل تولد: تهران
مدرك تحصيلي: ليسانس ادبيات و مردم شناسي
شروع فعاليت سينمايي با فيلم پاييزان (رسول صدرعاملي) در سال 1366. 1383تارا و تب توت فرنگي ( سعيد سهيلي ) [بازيگر] 1382 اين زن حرف نمي زند ( احمد اميني ) [بازيگر] 1381 بانوي من ( يدالله صمدي ) [بازيگر] 1381 جايي ديگر ( مهدي كرم پور ) [بازيگر] 1380 شام آخر ( فريدون جيراني ) [بازيگر] 1375 لاك پشت ( علي شاه حاتمي ) [بازيگر] 1374 ماه مهربان ( قاسم جعفري ) [بازيگر] 1371 تماس شيطاني ( حسن قليزاده ) [بازيگر] 1371 قافله ( مجيد جوانمرد ) [بازيگر] 1369 آپارتمان شماره 13 ( يدالله صمدي ) [بازيگر] 1369 حكايت آن مرد خوشبخت ( غلامرضا حيدرنژاد ) [بازيگر] 1367 آخرين لحظه ( فرخ انصاري بصير ) [بازيگر] 1367 كشتي آنجليكا ( محمدرضا بزرگ نيا ) [بازيگر] 1366 پاييزان ( رسول صدرعاملي ) [بازيگر] 1366 غريبه ( رحمان رضايي ) [بازيگر]
با نويسندگي براي كودكان شروع كرد و با فيلم خبرچين (مازيار پرتو، نصرالله زمرديان) به سينما آمد. اما فيلم در نيمه راه متوقف شد و او براي بازي در فيلم پاييزان (رسول صدرعاملي) انتخاب شد.
در آن زمان در سينما چندان موفق نبود اما با بازي در مجموعه پدرسالار (اكبر خواجويي) توانست خود را مطرح كند و حضور او در مجموعه هاي روزهاي زندگي (سيروس مقدم) و خصوصا سريال پس از باران از او چهره محبوبي ساخت.
رياحي موفق شد در مجموعه هاي پس از باران و شب دهم (حسن فتحي) بازي بسيار زيبايي ارائه دهد.
او پس از پنج سال دوري از سينما با بازي در شام آخر(فريدون جيراني) مهمترين و زيباترين بازي دوران زندگي خود را به معرض نمايش گذاشت و براي بازي در همين فيلم كانديداي جايزه بهترين بازي نقش اول زن از بيستمين جشنواره فيلم فجر شد.
اين زن حرف نمي زند (احمد اميني) ديگر فيلمي بود كه توانايي هاي كتايون رياحي را به رخ همگان مي كشيد. رياحي براي بازي در اين فيلم هم كانديد جايزه از هفتمين جشن خانه سينما شد.
برنده جايزه بهترين بازيگر زن از بيست و ششمين جشنواره فيلم قاهره براي بازي در فيلم شام آخر در سال ١٣٨١.
> كانديد تنديس زرين بهترين بازيگر نقش اول زن (اين زن حرف نمي زند)
[ دوره 7 جشن خانه سينما (مسابقه) - سال 1382 ]
.................................................................
>> كانديد لوح زرين بهترين بازيگر زن (اين زن حرف نمي زند)
[ دوره 4 منتخب سايت ايران اكتور (بهترين هاي سال) - سال 1383 ]
.................................................................
>> 5 - پنجمين بازيگر نقش اول زن سال (اين زن حرف نمي زند)
[ دوره 18 منتخب نويسندگان و منتقدان (بهترين هاي سال) - سال 1382 ]
.................................................................
>> كانديد سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول زن (شام آخر)
[ دوره 20 جشنواره فيلم فجر (مسابقه سينماي ايران) - سال 1380 ]
.................................................................
>> كانديد تنديس زرين بهترين بازيگر نقش اول زن (شام آخر)
[ دوره 6 جشن خانه سينما (مسابقه) - سال 1381 ]
.................................................................
>> كانديد لوح زرين بهترين بازيگر زن (شام آخر)
[ دوره 3 منتخب سايت ايران اكتور (بهترين هاي سال) - سال 1382
نام اصلي: الناز
نام خانوادگي اصلي: شاكردوست
سمت (در بخش هاي): بازيگران،
با بازي در فيلم "گل يخ" ساخته كيومرث پوراحمد به سينما آمد و ظرف كمتر از يك سال در پنج فيلم سينمايي نقش آفريني كرد. تفاوت بازي او در دو فيلم "گل يخ" و "مجردها" نشان از توانايي هاي او دارد. او مي تواند پديده سال 1384 باشد.
چند ميگيري گريه كني؟ ( شاهد احمدلو ) [بازيگر]
1384 قتل آن لاين ( مسعود آب پرور ) [بازيگر]
1384 چه كسي امير را كشت؟ ( مهدي كرم پور ) [بازيگر]
1383 مجردها ( اصغر هاشمي ) [بازيگر]
1383 گل يخ ( كيومرث پوراحمد ) [بازيگر]
1383 عروس فراري ( بهرام كاظمي ) [بازيگر]
كانديد تنديس زرين بهترين بازيگر نقش مكمل زن (مجردها)
[ دوره 9 جشن خانه سينما (مسابقه) - سال 1384
نام اصلی: شهره وزیری تبار
تاریخ تولد: ۱۳۲۱ - تهران
تحصیلات: دانشآموخته روابط بین الملل - لندن
نام: شهره آغداشلو
همسر پیشین: آیدین آغداشلو (نقاش و گرافیست)
همسر کنونی: هوشنگ توزیع (نویسنده، کارگردان و بازیگر)
آغاز فعالیت سینمایی: شطرنج باد (محمدرضا اصلانی، ۱۳۵۵)
آغاز فعالیت تئاتر: از سال ۱۳۵۶
عمده فیلمها: گزارش (۱۳۵۶)، سوته دلان (۱۳۵۶)، میهمانان هتل آستوریا، مریم (۲۰۰۱)، خانهای از شن و مه (۲۰۰۳)
عمده نمایشها در ایران: قوی تر، چرخ فلک، گلدونه خانم، بانویی می میرد، موضوع جدی نیست، شبی خون و ...
عمده نمایشها در امریکا: هفت رنگ، کافه اکبر آقا نوستالژی، بوی خوش عشق، سهم ما از خانه پدری، امیر ارسلان ۲۰۰۰ و ...
تهیه برنامه «زیر آسمان کبود» در تلویزیون ایران.
تهیه برنامه رادیویی «صدا و نوای ایران» (پخش از کانال بین المللی سراسری امریکا)
شهره آغداشلو بازیگر قدیمی سینمای ایران که سالهاست مقیم امریکاست و همچنان فعالیتهای هنری اش را با شور و اشتیاق فراوانی ادامه می دهد، در فیلم «خانهای از شن و مه» اولین ساخته وادیم پرلمن در کنار بزرگانی چون بن کینگزلی (برنده اسکار برای بازی در فیلم «گاندی» در سال ۱۹۸۲) و جنیفر کانلی (برنده اسکار برای بازی در فیلم «یک ذهن زیبا» در سال ۲۰۰۱) نقش آفرینی کرده است.
شهره آغداشلو که کاندید جایزه اسکار بهترین بایگر نقش مکمل زن برای فیلم «خانهای از شن و مه» شده، چهار جایزه منتخب انجمن منتقدین لوس آنجلس، نیویورک، سین سیناتی و آنلایم را از آن خود کرده است. آغداشلو که پیش از انقلاب در سه فیلم مطرح آن زمان بازی کرد و با سه کارگردان بزرگ سینمای ایران: عباس کیارستمی، علی حاتمی و محمدرضا اصلانی همکاری داشت، بازیهای ماندگاری از خود به جای گذاشت. او پس از انقلاب به امریکا رفت و به اتفاق همسرش (هوشنگ توزیع) در نمایشهای متعددی بازی کرد.
آغداشلو در فیلم «خانهای از شن و مه» در نقش «نادی» زنی ایرانی و افسرده را بازی میکند که به اتفاق همسرش - بن کینگزلی، سرهنگ مهاجر ایرانی - در شمال کالیفرنیا زندگی میکنند.به امریکا می آیند و بر سر تصاحب خانهای با صاحب قبلی خانه (جنیفر کانلی) درگیر میشوند. آغداشلو ز چگونگی حضور در فیلم «خانهای از شن و مه» اینچنین می گوید: «کتاب «خانهای از شن و مه» - نوشته آندره دوبوس - را می خواندم که به همسرم گفتم: غیرعادلانه است که اگر روزی از این کتاب فیلمی تهیه شود و به من این نقش نادی را ندهند. پس از بازی در نقش یک زن تروریست ایرانی در سریال تلویزیونی 24 از سوی هموطنانش مورد سرزنش قرار گرفت. همچنین اظهارات وی درباره گوگوش خواننده و هنرپیشه نامدار ایرانی که کمی بوی حسادت میداد منجر به اعتراضات شدید هموطنانش در اینترنت گردید.
شهره آغداشلو در سال ۱۳۵۷ عنوان محبوبترین بازیگر زن سینما را به خود اختصاص داد
هیچگاه از حد یک بازیگر خوش چهره صعود نکرد و گزاف نیست اگر او را بد شانس ترین چهره سینمایی دانس که با داشتن خصوصیات ویژه ای می توانست را ه خود را باز کند او و رادان اولین حضور رسمی خود را در شور عشق نشان دادند و حالا رادان به یک ستاره بدل شده اما مهناز افشار با موفقیت مسیری طولانی فاصله دارد و اگر بپذیریم که او حتی زودتر از رادان دوربین سینما را شناخته و تجربه کرده بود پس باید گفت یک جای کار در برنامه حرفه ای او می لنگد.
افشار که تا مقطع دیپلم در رشته تجربی تحصیل کرده است متولد 1356 می باشد و مدتها به خاطر شباهت و به خواننده و بازیگر پیش از انقلاب یعنی فایقه آتشین در بورس جنحالهای مطبوعات شایع پرداز قرار داشت.
مهناز بازی را با مجموعه عشق گمشده در سال 1376 آغاز کرد و پس از آن در دوستان به کارگردانی علی شاه حاتمی در سال 77 به سینما راه یافت . فیلم شکست می خورد اما لااقل او را برای اندک زمانی می شناسند.سپس با محسن محسنی نسب درام ورزشی شیرهای جوان را در کنار جعفر دهقان و در سال 78 به سرانجام می رساند که با استقبال قابل قبولی روبرو می شود . اما هنوز برای عرض اندام فرصت دست نداده بود . تا اینکه دار سال 80 از راه می رسد و نادر مقدس از او برای در نقش مقابل بهرام رادان دعوت به عمل می آورد .
شور عشق ساخته می شود و ناگهان هر دو چهره اصلی فیلم به شهرتی باور نکردنی دست پیدا می کنند . سال بعد از آن در خاکستری به کارگردانی مهرداد میر فلاح بازی می کند که به خاطر موضوعش توقیف می شود . توقیف فیلم جنجالهای مطبوعاتی و حواشی غیر قابل کنترل پیرامون افشار او را به سکوت می کشاند و سر انجام در سال 80 با نگین در یک نقش نامتعارف و باز هم جنجالی باز می گردد دختری در قفس در سال در سال 81 هیچگونه موفقیتی را با او همراه نمی کند.اما سال 82 شانس یک باره در خانه افشار می زند سه فیلم زهر عسل ،کما و سیزده گربه روی شیروانی با فروش بالایی روبرو می شوند . افشار یک پله بالاتر می آید ضمن آنکه اکران تقریبا همزمان سه فیلم از او نام و چهره اش را بیشتر در ذهن ماندگار می کند.
زهر عسل در کنار شهاب حسینی و گلزار جای چندان کاری نداشت در واقع ساخته ابراهیم شیبانی به غیر از گلزار و البته حضور کوتاه اما جذاب حسینی هیچ نکته مثبتی در خود نداشت و نمی توان فیلم را متعلق به افشار دانست که یک اثر کاملا مردانه بود .کما به همین طریق باحضور امین حیایی و گلزار یک اثر کاملا مردانه به حساب می آمد . اما 13گربه روی شیروانی با وجود داشتن فضایی فانتزی و تاکنون تجربه نشده و داشتن چهره های مطرحی چون گلزار و شریفی نیا و نواب صفوی او را در سطح خوبی شناور نگه می دارد. سال 83 در فیلم آکواریوم نیز در کنار امین حیایی و سالاد فصل در کنار شریفی نیا و شکیبا ظاهر می شود . او در سالاد فصل همبازی قدرتمند و قوی چو ن لیلا حاتمی را در کنار داشت . امسال او نیز تنها به بازی در کارگران مشغول به کارند به کارگردانی مانی حقیقی پاسخ مثبت داده است.
ابتدا با سريال تلويزيوني «گمشده» وارد عرصه بازيگري شد و سپس خيلي زود به عرصه سينما پا گذاشت، فيلم «شور عشق» او و بازي در كنار «بهرام رادان» او را به شهرت رساند و سپس خاكستري، كما، زهر عسل، آكواريوم و همچنين فيلم زيباي آتشبس ساخته تهمينه ميلاني را از او ديديم، قرار است به زودي از اين بازيگر فيلم «تله» بر روي اكران بيايد، از مهناز افشار چه ميدانيد؟ آنچه كه درذيل خواهيد خواند، گوشههايي از زندگي اين هنرپيشه خوب سالهاي اخير كشور كه بسيار پركار است...
• شروع كار بازيگري من از سال 78 با سريال تلويزيوني به نام گمشده ساخته مسعود نوابي بود.
• ديپلم تجربي دارم.
• من وارد خونه هر كسي كه ميشم دكوراسيون خونشو عوض ميكنم حتي در منزل خودمون هفتهاي يكبار وسايل خونه رو جابهجا ميكنم و دوست دارم در اين رشته تحصيلات خودم رو ادامه بدهم، عاشق ديزاين دكوراسيون هستم.
• من 4 سال تدوين خوندم ودر همين حيطه هم فعاليت كاري داشتم و همچنين كار در حيطه تيزرهاي تبليغاتي كه چند كار انجام دادهام، كار خوب و قشنگي است و حس خوبي نسبت به كارم داشتم تا اينكه وارد بازيگري شدم.
• تاكنون 9 يا 10 كار سينمايي داشتم همين طور هم به تعداد كارهايم افزوده ميشه.
• بر عكس همه، من در دوران كودكي و نوجواني اصلا به بازيگري علاقه نداشتم و هميشه وقتي در مدرسه تئاتر اجرا مي شد، در ميرفتم و فرار ميكردم اصلا هم خوشم نميآمد.
• قبل از قبول نقش سناريو رو ميخونم، البته هر كسي روشي داره، من هم يكبار كه سناريو رو خوندم، شب موقع خواب مرور ميكنم با نقشم زندگي ميكنم.
• فعلا من كارم بازيگريه و بايد اين كار را خوب انجام بدم، بعدا وقت براي كارگرداني زياده.
• اين اعتقاد رو دارم در فروش فيلم كليه عوامل دخيل هستند، اگه بازيگر خوب باشه، ولي كارگردان خوب نباشه، مسلما كار خوب نميشه، حتي عوامل پشت صحنه هم در فروش يك فيلم دخيل هستند.
• به خاطر تصادف بدي كه داشتم از رانندگي ترسيدم و از اون موقع به بعد هيمشه كمربندم رو ميبندم.
• چون شكمو هستم، دستپختم هم خوبه تمام زماني كه غذا در حال آماده شدنه سراجاق هستم.
• شايد من جزء خوش قولترين هنرپيشههاي سينما باشم.
• اصلا ميونه خوبي با افراد بد قول ندارم. خوش قولي از نكات بارز زندگي من است.
• اگه مهناز افشار بازيگر نميشد شايد راننده كاميون ميشد! چون به كارهاي سخت علاقه دارم.
• به نظر من هر كسي به هر كاري كه بخواهد ميتونه برسه در جهان هستي به هر چه بخواهيد ميتونيد برسيد فقط كافي است بخواهيد. و چند سال پيش پدر خدا بيامرزم را از دست دادم، او قوت قلبي براي من در زندگي بود، ياد او هميشه در خاطرم است، روزي نيست كه با ياد پدر زندگي نكنم او همهچيز من در اين زندگي بود.
• مادرم مونس من است، اگر او هم نباشد، ديگر زندگي برايم معنا ندارد.
جشن تولد مرگ!
مرگ پايان زندگي نيست. حداقل يكتاپرستان از پيامبران الهي آموختند كه مرگ سرآغاز يك زندگي جاودانه و چون تولدي دوباره است. پس چرا ما از مرگ هراس داريم؟ عزراييل فرشتهاي است از فرشتگان الهي، چون جبرييل و ميكاييل و هر يك را وظيفهاي مقرر شده از سوي خداوند خالق هستي.
ضربالمثلي است كه ميگويد: بيش از طول عمر، عمق آن اهميت دارد. خوب مردن و به سراي خاموشان سفر كردن، سعادتي است كه نصيب هر انساني نميشود. انسانهاي خوشبخت آنهايي هستند كه مرگشان جمع كثيري را گريان ميكند و براي آمرزش ايشان، بسياري خدا را مخاطب خود قرار ميدهند و خداوند كه رحمان و رحيم است و هيچ لذتي براي او از بخشش و عفو بندگانش مطلوبتر و جذابتر نيست. پس خوشا به حال آنها كه پس از مرگشان انسانهاي بسياري هستند كه براي ايشان فاتحهاي بخوانند و طلب آمرزش كنند. راستي چه بسيار از دوستان، آشنايان و همكاراني كه ميشناختيمشان و اكنون ديگر در بين ما نيستند. قبل از ادامه اين مطلب بد نيست براي همه بزرگترها و چشمانتظاراني كه دستانشان از دنيا كوتاه است، فاتحهاي بخوانيم. به نام خداوند بخشنده مهربان. خداوند رحمان و رحيم.
ستايش مخصوص خداوندي است كه پروردگار جهانيان است. خداوندي كه بخشنده و بخشايشگر است... خداوندي كه مالك روز جزاست.
پروردگارا، تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميجوييم. ما را به راه راست هدايت كن. كساني كه آنان را مشمول نعمت خود ساختي، نه كساني كه بر آنان غضب كردهاي و نه گمراهان...
به نام خداوند بخشنده مهربان
بگو: خداوند، يكتا و يگانه است.خداوندي است كه همه نيازمندان قصد او ميكنند. هرگز نزاد و زاده نشده. براي او هيچ گاه شبيه و مانندي نبوده است.
و اما هدهد، روياي شيرين دريا، كه از دره پر گل ايران سر برآورد و پروازكنان تا اوج خاطرات تلخ و شيرين جعبه جادو پرواز كرد. انگار زود به اوج رسيد و دوست داشت هميشه در اوج بماند. <نرگس>، راوي دردهاي خانوادههاي زجر كشيده و قصهگوي اين شبهاي گرم تابستاني ايرانيان. وه! چه زود اين هدهد شيرين سخن پرواز كرد و شايد اين نقش آخر يعني جشن تولد مرگ، برازندهترين نقش او بود. شايد شما هم با من هم عقيده باشيد كه از ظاهر و باطن آدمها نميتوان، بهشت و جهنم آنها را تشخيص داد. چه بسيار مدعيان بيخبر و چه بسيار بيخبران عامل به عمل! خلاصه هر چه كه باشد خداوند بنده محبوب بندگانش را در آتش نميسوزاند و هنر زمينهاي است براي تحول آفريني در انسان، تغيير، يك گام به پيش برداشتن و پي بردن به اسرار هستي. از آنجا كه خدا زيباست و زيباييها را دوست دارد، اشرف مخلوقاتش نيز به هنر و هنرمند عشق ميورزد.
نوشتن از پوپك گلدره براي شماره سالگرد انتشار و جشن تولد هشت سالگي يك مجله شايد كمي عجيب باشد. اما مگر مادر پوپك در مراسم در آغوش خاكسپاري او، به جاي لباس سياه، سپيد نپوشيده بود؟ مگر مرگ در باور ما سرآغاز زندگي و جشن تولد زندگي جاودانه نيست؟ ميگويند در مالزي يكي از زيباترين و هيجانانگيزترين مكانها براي بازديد توريستها، وادي خاموشان و سراي ابدي انسانهاست. راستي چرا اينقدر قبرستانهاي ما معمولي و عادي است؟ چرا تا زنده هستيم حداقل يك درخت در سراي ابديمان نميكاريم؟ چرا؟ شايد به اين خاطر كه اصولا به مرگ فكر نميكنيم. به واقعيتي كه از رگ گردن به ما نزديكتر و اگر انسان درستكاري باشيم از عسل شيرينتر است.
زماني كه <دنياي شيرين دريا> را از جعبه جادويي ميديديم، تصورمان بر اين بود كه بازيگر اين نقش يك دختر شمالي است. چند سال بعد كه فيلم سينمايي <موج مرده> را ديديم، باز هم تصورمان بر اين بود دختري كه نقش اصلي زن اين فيلم را ايفا ميكند، دختري است از اهالي جنوب... اما آن دختر باهوش و بااستعداد در عرصه هنر، دختري از اهالي پايتخت بود؛ دختري كه رتبه 54 كنكور دانشگاه سراسري را از آن خود كرده بود. <پوپك گلدره...> بازيگري كه حال در بين ما نيست و جامعه هنري كشور را از استعدادهاي خود محروم كرده است. او چگونه رشد كرده بود؟ او در كجا به دنيا آمد؟ تحصيلات او از كجا آغاز و به كجا ختم شد؟ به بازيگري از كجا رو آورد؟ روز حادثه كجا بود؟ <پوپك> مردادماه متولد شد، <پوپك> كه در <هشتم> مردادماه به دنيا آمد. مردم هر شب او را با نرگس در خانههاي خود ميبينند، اما او حالا ديگر در خانهاش نيست. خودش ميگفت: <مرگ، پايان زندگي نيست.>او راست ميگفت: مرگ پايان زندگي نيست، اگر پايان زندگي بود، حالا از او نمينوشتيم و به ياد او نبوديم. دلمان ميخواست دينمان را به او ادا كنيم. هنرمندي كه براي هنر ايران زحمت كشيد و چه بهانهاي بهتر از اينكه تولد او را جشن ميگرفتيم، تولد او در هشتم مردادماه را...
_ _ _
در يكي از كوچه پس كوچههاي ميدان هروي تهران در يك مجتمع مسكوني، زنگ واحد 303 را ميفشاريم. از پلههاي مجتمع بالا ميرويم، به طبقه سوم ميرسيم، با خود ميگوييم، به احتمال زياد، وقتي كه در گشوده شود با خانهاي بزرگ در منطقه شمال شرقي تهران، بر ميخوريم؛ در كه باز ميشود، خانهاي كوچك و به دور از تجملات مقابلمان است؛ (رها) نوه پنج ساله خانواده به ما سلام ميگويد و سپس <بهار>، خواهر بزرگتر پوپك؛ مادر باز هم با پيراهن سفيد، به ما خوشامد ميگويد و در پايان پدر خانواده، <محمدرضا گلدره> در چهرهاش كاملا نمايان است كه به اين راحتيها نميتواند، غم از دست دادن دختر را از ياد ببرد. او تهتغاري بابا بود و مونس او... زماني كه دختر بزرگ خانواده به خارج از كشور رفته بود، همه چيز پدر و مادر، پوپك بود، اما <پوپك> هم اين پدر و مادر را تنها گذاشت. مقصر او نيست، بلكه سرنوشت اين گونه رقم خورد. به قول پدر كه ميگويد: <پرواز او، پرواز بزرگي بود> و سپس ميخواند:
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
پدر مرد باسوادي است، با صداي بسيار رسا كه ما را به ياد دوبلورهاي تلويزيون مياندازد، بسيار خوش صحبت و واژهها را با نظم خاصي از دهان خارج ميكند. در كجا به دنيا آمديد: سوم شهريورماه سال 1320، در همان روزي كه متفقين به ايران حمله كردند، در ميدان راهآهن به دنيا آمدم؛ در يك خانه قديمي كه تنها سيمهاي خاردار خانه ما را از راهآهن جدا ميكرد. من فرزند ششم خانواده و كوچكترين پسر بودم. پدرم يكي از متخصصين سراجي بود. او رييس صنف سراجان و طرحهاي جديدي از كيف و كفش را در همان زمان توليد ميكرد، اما از آنجا كه حافظ منافع كارگران بود، هيچگاه سرمايهاي جمع نكرد؛ او مردي عارف بود. در خيابان نادري، روبهروي هتل نادري مغازهاي داشت و من از شش، هفت سالگي در آنجا كار ميكردم. او بيشتر ثروت خود را وقف عرفان كرد. او ارادت خاصي به <مولانا> داشت. پدر ميخواست درس بخوانم، اما من علاقهاي شديد به ورزش و موسيقي داشتم. در باشگاه تهران جوان، در رشته كشتي و پرورشاندام فعاليت ميكردم. 14، 15 سالم كه شد رو به موسيقي آوردم. عاشق ساز ويولن بودم و زيرنظر اساتيد آن زمان مشغول آموزش شدم.همچنين دو سال زيرنظر وزارت بهداري، در رشته علوم آزمايشگاهي دورههايي گذراندم و به عنوان كارشناس آن وزارتخانه انتخاب شدم. در امور سل انتخاب شدم و به همين خاطر داوطلبانه يك سال به استان اصفهان و چهارمحال و بختياري رفتم، تا آنجا كمك حال مردم باشم، اما به خاطر لذت از كمك كردن به مردمان آن ديار، يك سال به هفت سال ماندن در آنجا منجر شد. سرانجام در سال 72، پس از گذراندن 33 سال خدمت بازنشسته شدم.
ازدواج پدر و مادر پوپك
پدر ميگويد: مادر پوپك از دوستان تحصيلي خواهرم بود. به خانه ما رفت و آمد زيادي ميكرد، از آنجا كه به مولانا علاقه زيادي داشت، پدر هم علاقهاي شديد به او پيدا كرده بود. من در مردادماه سال 1342 به خواستگاري همسرم رفتم و در سال 43 ازدواج كرديم. دختر اولم <بهار> در سال 1346 به دنيا آمد و پوپك هم در هشتم مردادماه سال 1350 به دنيا آمد...
مادر ميگويد: پوپك ساعت هشت صبح روز جمعه، هشتم مردادماه در بيمارستان پاسارگاد تهران به دنيا آمد. آن زمان نميدانستم بچه پسر يا دختر است. بگذاريد يك خاطره در مورد نام <پوپك> بگويم. در سال آخر دبيرستان تحصيل ميكردم كه دبير ادبياتمان در رابطه با منطقالطير، در حال صحبت بود، او ميگفت: هدهد راهبر مرغان بود كه نام ديگرش شانه بهسر و پوپك است و پوپك هم به معناي دوشيزه بودن است. همان زمان به خودم گفتم اگر فرزندي داشته باشم، نام او را <پوپك> ميگذارم. زماني كه دختر اولم به دنيا آمد و همسرم علاقه شديدي به نام <بهار> داشت، از طرفي <بهار> هم در فصل بهار به دنيا آمد، از اين رو او را به اين نام صدا كرديم، اما زماني كه دختر دومم به دنيا آمد، اين بار نوبت من بود كه برروي او نام بگذارم و آرزوي من برآورده شد.طي هشت ماهي كه پوپك در بيمارستان بستري بود، خيلي از آشنايان ميگفتند كه پوپك مانند يك كتاب است كه ما خيلي چيزها از او ياد گرفتيم و اين امر با مرور در زندگي او برايمان رخ داد. من هرگاه طي اين مدت بالاي سرش ميرفتم، به او ميگفتم <پوپك>، تو معني نامت را پيدا كردي و هدهدي كه داري راهبري ميكني. من بيشتر مواقع او را <هدهد> صدا ميكردم و او هم، هرگاه كه نامه مينوشت، با امضاي <هدهد> بود.مادر به عكس قاب گرفته دخترش در كنج اتاق نگاه ميكند و ميخواند:
آرزويم بودي و دادي مرا عشق و اميد
هدهدم گشتي و بر ملك صبا دادي نويد
و در ادامه ميگويد: زماني كه اشتباهي ميكرد و از دست او عصباني بودم برايش ميخواندم:
< مرجبا اي هدهد هادي شده> و او هم ميگفت: مامان چه كار اشتباهي كردم كه دوباره اين شعر را برايم ميخواني...
مادر ميگويد: <مرگ پايان زندگي نيست>، ماموريت پوپك در اين دنيا تمام شده، خدا خواسته كه او برود و من در حال حاضر تنها <دلتنگ> پوپكم هستم.مادر پوپك، زني عارف است، هر هفته كلاسهاي مولانا را بر پا ميكند. منطقالطير تدريس ميكند، عاشق كلام قرآن است و عرفان مولانا را به طور كامل شرح ميدهد. شايد به همين دليل باشد كه ميگويد: <هيچ جايي نوشته نشده است كه انسان نيست و فنا ميشود، اگر به كلام دين خودمان هم توجه كنيم ميبينيم كه ميگويد: <اناا... و انااليه راجعون...>من راضي به رضاي خداوند هستم، اما صبر به من بده كه اين دوري را تحمل كنم.
_ _ _
اگر يادتان باشد، در فيلمها و تصاويري كه از مراسم خاكسپاري پوپك پخش شد، مادر پوپك، هيچگاه پيراهن مشكي نميپوشيد، چرا؟
ميگويد: پوپك هيچگاه دوست نداشت كه من پيراهن مشكي بپوشم، او حساسيت شديدي به اين رنگ داشت. شايد بر ميگردد به اين اتفاق كه پوپك 15 روزه بود كه پدرم درگذشت و من تا چند سال پيراهن مشكي به تن ميكردم. شب اولي كه پوپك فوت كرد، به سوي كمد لباسهايم رفتم، دست من به سوي لباس مشكي رفت، ناگهان صداي پوپك را مثل سابق شنيدم كه گفت: <ماماني، مشكي...> به خودم گفتم كه معتقد نيستم كه <پوپك> از پيش ما رفته و در آن وضعيت من بايد به اطرافيان روحيه بدهم؛ از اين رو تصميم گرفتم، كه سفيد بپوشم. سفيد رنگ روشني و رنگ نور است. به پوپك گفتم <من سفيد ميپوشم تا تو خوشحال باشي.>
_ _ _
شخصيت او چگونه شكل گرفت؛ مادر ميگويد: <پوپك> از زماني كه راه افتاد يك بچه دوست داشتني و باهوش بود، چيزي كه باعث تعجب من و پدرش شد، اين بود كه پوپك زبان شيوايي داشت و مسايل را خيلي عجيب و باور نكردني با سن كمش به يكديگر ارتباط ميداد؛ در رابطه با تحصيل هم، وضعش اين گونه بود كه دوست نداشت بيست بگيرد، بلكه دلش ميخواست با نمرات خوبي سال تحصيلياش را به پايان ببرد و در كنار آن به تئاتر، موسيقي و همچنين در كنار دوستان بودن، هم برسد.يادم ميآيد كه در دبيرستان <ايران>، چند تئاتر به همراه دوستانش اجرا كرد، كه مورد توجه واقع شد.تحصيلات پوپك در چه مقاطعي بود؟ مادر ميگويد: او در رشته رياضي ديپلم گرفت، اما زماني كه ميخواست براي كنكور ثبتنام كند، به ما گفت: كه ميخواهد در رشته علوم انساني امتحان بدهد، از اين رو، يك روز كتابهاي چهار ساله علوم انساني را تهيه كرد و چند ماه پيش از كنكور رو به مطالعه اين كتابها آورد و بدون اينكه يك ساعت معلم داشته باشد و كلاس برود، خود را چهار ماه در خانه زنداني كرد و در دانشگاه سراسري رتبه 54 را آورد. پوپك ميتوانست رشته حقوق را انتخاب كند، جالب اينكه خواهرش هم پيش از او در كنكور سراسري رتبه 56 را آورد و در حقوق دانشگاه تهران قبول شد. اما پوپك ميگفت به حقوق علاقهاي ندارد، از اين رو در رشته روانشناسي باليني دانشگاه تهران پذيرفته شد و در دانشگاه تهران، پاياننامهاش را در رشته تئاتر درماني نوشت كه سخت مورد توجه قرار گرفت. در همان زمان با اهالي تئاتر آشنا شد و رو به هنر آورد، همان چيزي كه آرزويش بود. من هم هرگاه به پوپك ميگفتم: عزيزم تو روانشناسي خواندي، بهتر نيست ادامه تحصيل بدهي و به درجه دكترا نايل شوي، او ميگفت: <مامان، اتفاقا در هنر بازيگري، روانشناسي نقش موثري دارد.>
او چگونه رو به بازيگري آورد؟ او با دوستانش در دانشكده هنر، تئاتر <پل> را بازي كرد. تئاتري هم به نام <زمستان>66 در سال 74 بازي كرد كه پوپك در آن تئاتر جايزه اول را گرفت و از او تقدير شد. آن شب در تالار وحدت، او برايمان مايه افتخار شد. بعد از اين تئاتر، او در سكانسهايي از مجموعه تلويزيوني <سرزمين سبز> بازي كرد كه هيچگاه پخش نشد و نميدانيم كه چرا اين گونه شد؛ سپس در دنياي شيرين دريا بازي كرد، پس از آن در فيلمهاي سينمايي موج مرده، آخر بازي، سيندرلا، مجموعه مرواريد سرخ و سپس نرگس..
ادامه تحصيل در آمريكا
مادر پوپك ميگويد: پس از اينكه جايزه سيمرغ بلورين را به خاطر بازي در فيلم سينمايي <موج مرده> از آن خود كرد، او در سال 80 به آمريكا پيش خواهرش رفت، البته قصدش از رفتن ادامه تحصيل بود؛ خيليها به او گفتند كه حالا زمان مناسبي نيست، تو الان ميتواني به پيشنهادات خوبي فكر كني، اما او عزمش را جزم كرده بود كه پيش خواهرش برود. گويا پس از اينكه رفته بود پشيمان شده و دايما با ما تماس ميگرفت كه نميتواند در آنجا زندگي كند و ميخواهد به ايران بازگردد. من، پدر و خواهرش هم به او ميگفتيم كه حداقل فوقليسانست را بگير و سپس برگرد، كه او گفت: نه من نميتوانم، سپس به بهانه ديدن ما به ايران آمد، چند ماهي بود و دوباره رفت، پس از هشت ماه دوباره به ايران بازگشت و صريحا به ما گفت: كه ميخواهم به بازيگري ادامه بدهم.
_ _ _
از مادرش ميپرسيم كه او هيچ وقت در رابطه با مرگ صحبت ميكرد و به طور كلي نظري در مورد مرگ داشت كه ميگويد: بله، او ابتدا از مرگ ميترسيد، اما گويا زماني كه در مجموعهاي در اطراف شاهرود در كوير بازي ميكرد، در بيمارستاني با پيرزني برخورد كرد كه مردن او را به چشم ديد. به من گفته بود، زماني كه پيرزن جان داد، متوجه شد كه چيزي از بدن او جدا شده، چيزي به شكل روح... احساس كردم، لباس او باقي ماند و روح از بدنش جدا شد. روزي هم در قبري خوابيد كه باعث شد ترسش بريزد، به من گفته بود كه مامان از زماني كه در قبر خوابيدم، ديگر از مرگ نميترسم.
_ _ _
آيا پدر با بازي پوپك مخالفت ميكرد؟ پدر ميگويد: نه، من سعي ميكردم هميشه به فرزندانم، معنويات را بياموزم. از آنجا كه كارم صبح تا ظهر بود و به دنبال اضافه كاري و ماديات نبودم، وقت بيشتري با دخترانم ميگذراندم. مخالف بازي كردن او نبودم، بلكه موافق درست زندگي كردن آنها بودم؛ شايد به همين خاطر بود كه هيچگاه دخترانم، به ماديات توجه نميكردند. هميشه از او ميپرسيدم كه تعريف درستي از واژه <هنر> در كشورمان بيان كند.
پوپك در اين اواخر سعي ميكرد، به اطرافيان خود بيشتر از گذشته كمك كند، او به هيچ عنوان به ماديات توجه نشان نميداد؛ شايد درست نباشد بگويم، اما واقعيت است كه به اشخاصي كه كمك مالي نياز داشتند، دريغ نميكرد و اصلا ماديات براي خودش كاملا بيارزش بود. خوشحالم كه او چنين طرز تفكري داشت و با همين طرز تفكر رشد كرد. من اين نوع زندگي را از پدرم به ارث بردم، خود من در بهترين موقعيت ميتوانستم موسيقي تدريس كنم، حتي بارها به خاطر صدايم از تلويزيون به من پيشنهاد شد، اما من به همان كارهاي آزمايشگاهيام، قانع بودم و دوست داشتم، بيشتر وقتم را با خانواده صرف كنم. شايد به همين علت باشد كه پس از سالها زندگي در تهران يك خانه هفتاد متري دارم و مبلغي ناچيز حقوق بازنشستگي...
_ _ _
شنيده بوديم كه پوپك با اتومبيل شخصياش تصادف كرد، اما پدر اين گونه تعريف ميكند. 24 ساعت از پوپك خبري نداشتم، فيلمبرداري در <ازگل> بود. آقايان مقدم و مهام به خاطر اين كه پوپك ده روز مقابل دوربين بود به او 48 ساعت استراحت دادند و پوپك هم در پاسخشان گفته بود: <جانم، ميروم يك سري به دريا ميزنم و ميآيم> با همسر سيروس مقدم تماس گرفتم كه آيا پوپك سر صحنه است، اما او گفت: ما هم از او خبري نداريم و گوشي همراهش خاموش است. او ساعت ده شب در زمان بازگشت به تهران، با يك پيكان سواري در حال بازگشت بود كه راننده پيكان قصد سبقت گرفتن را داشت، از روبهرو هم يك آردي با همين سرعت ميآمد، تصادف شاخ به شاخ صورت گرفت و هفت نفر در همان جا، مردند. اتومبيلها مچاله شده بودند. آنها را سريعا به بيمارستان نور رساندند، اما افاقهاي نكرد. در بين آنان، تنها پوپك و يك آقاي ديگر زنده ماندند. چند بار پس از تصادف با من تماس گرفتند كه اگر ميخواهيد ديه بگيريد، بايد مراحل قانوني سپري شود، از اين روز بايد از راننده شكايت بشود، اما من نه حوصله اين كارها را دارم و نه رانندهاي زنده است كه از او شكايت كنم. آن راننده هم يك پدر هفتاد ساله دارد كه گويا حالا گرفتار اين مسايل شده است.در نور هم، پوپك را با يك آمبولانس فرستاند تهران، اما قسمت اين بود كه او از ما جدا شود، آن هم پس از هشت ماه... گويا خداوند ميخواست صبر ما را امتحان كند. پدر در ادامه از پرستاران به نيكي ياد ميكند و از آنان به عنوان فرشتگان نجات نام ميبرد، اما گلههايي از پزشكان دارد.. كه دوست دارد، در اين باره زياد توضيح ندهد، چون فايدهاي ندارد، <دخترم كه دوباره بر نميگردد.>پدر در ادامه ميگويد: عشق به بازيگري اجازه نداد كه او در آمريكا زندگي كند، من با توجه به استعدادهايي كه از او سراغ داشتم، يقين داشتم كه اگر در آن جا تحصيل ميكرد، با مدرك دكتراي روانشناسي باليني از آنجا باز ميگشت. اما نميدانم چه شد كه او دوباره به ايران بازگشت. پدر در ادامه ميگويد: من هم مثل همسرم دلم براي پوپك تنگ شده است، معتقدم كه پوپك پرواز زيبايي داشت و شايد پرواز زيبا كردن، از زندگي زيبا كردن هم مهمتر باشد. منظورم اين است كه زيبا مردن هم جزو نعمتهاي خداست.
در هشت ماهي كه او بستري بود، به چشم ديديم كه مردم چه طور براي او دعا و راز و نياز ميكنند و آرزوي سلامتياش را داشتند. پدر پوپك در پايان از زحمات صدا و سيما و مخارجي كه بابت پوپك متحمل شدند، به ويژه از زحمات آقايان ضرغامي، پورمحمدي و تقدسي قدرداني ميكند كه طي اين مدت كمكرسان او و خانوادهاش بودند.وي ميگويد: طي مدت هشت ماه، سازمان صدا و سيما هفتاد ميليون تومان خرج دخترم كرد... و سرانجام پوپك گلدره، فرزند دوم محمدرضا گلدره، در شب تولد رسول اكرم(ص)، در 27 فروردينماه 1385 در حالي كه 34 سال و هشت ماه سن داشت، دارفاني را وداع گفت...
همين چند سال پيش، او جايزه بهترين بازيگر زن با بازي در فيلم <موج مرده> را از آن خود كرده بود. با او قرار گفتگو گذاشتم. ابتدا امتناع ميكرد، اما او را مجاب كردم كه با من گفتگو كند. به من گفت: چه ميخواهي بپرسي؟ كجا به دنيا آمدم، كجا تحصيل كردم، نظرم را درباره اين سكانس بگويم و شايد بهترين پرسش اين باشد كه پيام اين فيلم چه بود؟ گفتم: سركار خانم، ما هم مقصر نيستيم، بلكه اذهان عمومي از ما اين چنين پرسشهايي ميخواهند. كمي فكر كرد و گفت: يعني مردم... گفتم: آري. گفت: همه مردم... گفتم: نه، آن قشري كه حداقل مطبوعات را ميخوانند و از طرفداران دنياي سينما هستند. اينها، هم جزوي از مردم هستند. گفت: حالا كه پاي مردم وسط است، پس بپرس... و من پرسيدم و پرسيدم تا اينكه رسيدم به پرسش كليشهاي پاياني، مثل تمام مصاحبهها <حرف پاياني...> دوباره به فكر فرو رفت، مثل پاسخ دادن به ديگر پرسشها، كه با طمانينه به آنان پاسخ ميداد. برخلاف خيلي از هنرمندان، براي طرف مقابل، ارزش قايل بود. ما خبرنگاران زماني كه رو در روي كسي براي گفتگو مينشينيم، متوجه ميشويم كه چه كسي حال و حوصله گفتگو را دارد و چه كسي حال و حوصله ندارد... چه كسي ميخواهد با پاسخهاي تك كلمهاي از شر ما راحت شود و چه كسي با فكر، تعمق و تامل پاسخگوي پرسشهاي ماست و گلدره از اين گروه بود. گروهي كه يا مصاحبه نميكرد و اگر هم حاضر به مصاحبه ميشد براي فرد روبهرو، ارزش قايل ميشد.
مثل آن بازيگر زن تازه به دوران رسيدهاي نبود كه شش ماه، ما را امروز و فردا كرد و سرانجام هم گفت: پرسشهايتان را بياوريد، پرسشهايمان كه به پانزده پرسش ميرسيد را برديم و به او سپرديم كه حداقل براي هر پرسش سه، چهار خط مطلب بنويسد... پس از دو ماه از آن روز كه به دنبال پرسشهايمان بوديم، به ما گفت كه برويم از منزلشان در يكي از خيابانهاي فرعي ميرداماد تهران بگيريم.
زماني كه مادر بازيگر مربوطه، كاغذ را دستمان داد، از حالت تعجب داشتم شاخ در ميآوردم؛ پس از شش ماه به دنبال او بودن و دو ماه هم به دنبال پرسشها، براي هر يك از پرسشها، تنها چند كلمه پاسخ داد. از پانزده سوال، شش پرسش عادي را پاسخ نداد؛ به سه سوال ديگر، بلي يا خير گفت و براي شش سوال هم، تنها چند كلمه پاسخ... از مجتمع كه خارج شدم، كاغذ را مچاله و به گوشهاي پرتاب كردم. زير لب به خودم دشنام دادم كه هشت ماه از وقتم را صرف او كردم و روانم را آزار دادم، آخرش هم... وقتي كه او برايت احترام قايل نميشود، آن گاه براي چه بايد عكس او را با ژستهاي مختلف روي جلد بياوري... شايد پاسخ اين باشد، <براي مردم...> اما او براي مردم، براي من و براي تو چه كرد؟ مردم بايد بدانند كه برخي از اهالي اين قشر چگونه رفتار ميكنند... ما براي آنان ميگوييم كه براي مردم از شما گفتگو ميخواهيم و آن گاه آنان هشت ماه، ما را به دنبال خود ميكشانند. زماني كه اين اتفاق در تابستان گذشته كه اگر اشتباه نكنم، مردادماه گذشته بود، افتاد... به ياد حرفهاي <پوپك گلدره> افتادم كه به من در اوج محبوبيت و مشهوريت به خاطر دريافت سيمرغ بلورين از جشنواره فجر گفت: اگر به خاطر مردم است، بپرس و من پرسيدم تا رسيدم به همان پرسش پاياني. <اگر در پايان چيزي دوست داريد، بگوييد، به عبارتي سخن پاياني> و او پس از كمي تامل گفت: <ما انسانها، بايد قدر يكديگر را بدانيم، مرگ به همه ما نزديك است، مرگ در كمين همه ماست، دنيا چند روزي بيشتر نيست، ما در دنياي ديگري هم بايد زندگي را تجربه كنيم، مرگ پايان زندگي نيست، پس با كولهباري از رفتار پسنديده به سوي آن دنيا گام برداريم.>
و لحظاتي بعد صحبتهايش عاميانهتر شد: <براي يكديگر كلاس نگذاريم، از غرور فاصله بگيريم، دلهايمان را به يكديگر نزديكتر كنيم، به ماديات زندگي توجه بيجا نشان ندهيم و از گذشتگان عبرت بگيريم، دست پايينتر از خود را بگيريم و به او كمك كنيم كه تنها همين مسايل، نام انسانها را نيك ميكند...> و چه زيبا پوپك آن گفتهها را به زبان آورد، چرا كه خود اين گونه بود و به همين شكل زندگي ميكرد...
روحش شاد
پانته آ بهرام
متولد:1348
محل تولد: تهران
متولد:1348 تهران بازیگر تآتر، سینما، مجموعههای تلویزیونی، دانشآموختهٔ مدرسه صدا و سیما و ادبیات نمایشی.
در 1366 فعالیت بازیگری خود را به صورت آکادمیک با ورود به مدرسه صدا و سیما و تحصیل در رشته بازیگری آغاز کرد. اولین حضور جدی در تئاتر را در 1367با بازی در مقابل تماشاگر در تالار هنر و قصه شبنم تجربه کرد. در 1371 با تحصیل در رشته ادبیات نمایشی گام جدیدتری در تعمیق دانش آکادمیک در زمینهٔ هنرهای نمایشی برداشت.
پانتهآ بهرام در تآتر و سینما و مجموعههای تلویزیونی حضور پررنگی داشته است اما ماوی اصلی او تآتر است
آتقی و شهر خیال (1369)
مجلس عاشقانه سلیمان و بلقیس (1369)
مرگ یزدگرد (1370)
شب بخیر مادر (75-1374)
زمستان 66 (1376)
رقص کاغذ پاره (1377)
پس تا فردا و دل سگ (1378)
یک دقیقه تا سکوت (1379)
افسون معبد سوخته (1380)
همان همیشگی – زمزمه مردگان – رازها و دروغها (1381)
خواب در فنجان خالی – شب هزار ویکم (1382)
نمایشنامهخوانی آدم های خیس (1383)
شکلک (مهر 1383)
با دهان بند سکوت (مهر 1383)
زمزمهٔ مردگان (آذر 1383)
هی مرد گنده گریه نکن! (دی 1383)
منطقهٔ اشغال شده (بهمن 1383 - در جشنوارهٔ تئاتر فجر)
زیبایی های جهان
دریای آبی
زشت و زیبا (1375)
عینک دودی (1378)
توکیو بدون توقف (1381)
بانوی من (1381)
غوغا (1381)
سه راه حل برای یک مشکل (1383)
چهارشنبهسوری (1384)
چهره به چهره
بحران معنویت
ایستگاه
مسافر (مجموعه تلویزیونی)
بحران معنویت
سکوت
پلیس جوان
وکیل
1370 جایزه اول بازیگری نمایش مرگ یزدگرد
1375 زمستان 66 جایزهٔ سوم بازیگری
1377 جایزه اول بازیگری جشنواره دفاع مقدس"زمستان 66"
1378 جایزه اول بازیگری تئاتر پس تا فردا
1380 جایزه دوم بازیگری (تئاتر رازها و دروغها)
جایزه اول کانون ملی منتقدان (برای تئاترهای همان همیشگی و رازها و دروغها)
1382 جایزه دوم بازیگری (تئاتر شکلک )
1383 برگزیدهٔ بهترین بازیگر زن در نخستین جشن بازیگر در تاریخ 9
1384 برگزیدهٔ بهترین بازیگر زن در دومین جشن بازیگر در تاریخ 10 اردیبهشت 1384
لادن مستوفی
نام اصلی: زهرا مستوفی
تولد:1351،تنکابن همسر:شهرام اسدی(کارگردان)
انتخاب او برای بازی در نقش راحله اتفاق مهمی بود بازیگران و داوطلبان بسیاری برای از آن خود کردن این نقش در فیلم پر سر و صدای روز واقعه آزمایش شدند اما سر انجام لادن مستوفی انتخاب شد این نقش محوریت خاصی نداشت اما زمینه ای برای ورود لادن به سینما شد.
او تحصیل در دانشگاه را به صورت نا تمام رها کرد و به رشته مورد علاقه ی خود یعنی بازیگری پرداخت.در چند سال اول ورودش به سینما بسیار کم کار بود به طوری که تا سال 1379 تنها در سه فیلم بازی کرده بود اما ازدواج با شهرام اسدی سبب شدد او در کارش مصمم تر شود و در فیلم های بیشتری ایفای نقش کند.
یعد دو فیلم دختری به نام تندر و به من نگاه کن (ساخته ی همسرش) ایفای نقش کرد بعد این فرصت را پیدا کرد تا مجموعه ی تلویزیونی به من نگاه کن ایفای نقش کند.
ویژگی او جدیت خاصی است که حین بازیگری در جهره ی او می بینیم .
لادن کسی است پس از گذشت سالها خود را مدیون آموزش های زنده یاد مهدی فتحی در روز واقعه می داند.
سينماي ايران كه در 21 سالگي، سيمرغ بلورين جشنواره فجر را از آن خود كرده است. وي در 25 مهرماه سال 1364 در تهران به دنيا آمد. ديپلم خود را در رشته هنر گرفت. پدرش (جهانگير كوثري) كارشناس به نام فوتبال و تهيهكننده سينماست و مادرش را هم كه ديگر همه علاقهمندان به سينما ميشناسند، (رخشان بنياعتماد...)
باران ميگويد: اولين سكانسي كه بازي كردم در سال 69 بود. كاري از داريوش فرهنگ، با بازي در فيلم سينمايي (بهترين باباي دنيا)، در آن زمان پنج ساله بودم...
يك سال بعد در فيلم (نرگس) كاري از مادرش ايفاي نقش كرد، او در سال 82 ديپلم گرفت و سپس مدرك ديپلم نمايش از هنرستان سوره را هم اخذ كرد. او تا سال 81 بيشتر در فيلمهاي مادرش بازي كرد. سال 73 در فيلم روسري آبي، 76 در بانوي ارديبهشت، در سال 78 زيرپوست شهر، در سال 80 روزگار ما و در سال 81 در فيلمي از اصغر فرهادي بازي كرد كه (رقص در غبار) نام آن فيلم بود و... سپس در سال 82 مقابل دوربين (سيروس الوند) ظاهر شد، در فيلمي به نام (برگ برنده...) اما بيشتر زماني چهره شد كه در فيلم جديد (محمدحسين لطيفي) ايفاي نقش كرد، فيلم خوابگاه دختران كه در ژانر ترس بود.
همچنين در سال 84، بازي در فيلم ابوالحسن داودي با نام (تقاطع) را ايفا كرد... در ماه مبارك رمضان امسال نيز اولين كار تلويزيوني خود را بازي كرد. مجموعهاي به كارگرداني محمدحسين لطيفي، به نام (صاحبدلان.) پس از بازي در اين مجموعه به آبادان رفت و در فيلمي از همين كارگردان به نام (روز سوم) بازي كرد. فيلمي كه او را كانديد دريافت جايزه فجر كرد، اما باران سينماي ايران به جز اين فيلم، در فيلم مادرش (خونبازي) هم كانديد گشت و همين فيلم باعث شد، او در 21 سالگي جايزه سيمرغ بلورين را به دست آورد. البته قبل از باران، ترانه عليدوستي بود كه در 17 سالگي توانست به خاطر بازي در فيلم (من ترانه 15 سال دارم)، اين جايزه را از آن خود كند.باران ميگويد: هميشه يك قضاوت درباره من است كه صحيح نيست، همه فكر ميكنند با وجود پدر و مادرم من بايد خيلي زود ميدرخشيدم و توي هم نسلهايم، تنها كسي بودم كه پلهپله بالا رفتم و هيچ اتفاق خاصي برايم نيفتاد. مهم نيست، من به اين گفتهها توجه نميكنم، اما من هيچگاه دنبال اين نبودم كه ديده بشوم، ميخواستم حرفهاي باشم و حرفهاي بودن به نظر من يعني اينكه عضو يك مجموعه باشي. باران اعتقادي به سوپراستار شدن ندارد:
نميخواهم شعار بدهم اما بهواقع دلم نميخواهد، چون سينما براي من هدف نيست، بلكه وسيله است. پدرش ميگويد: باران دختري مسئوليتپذير است، شايد اين را از خلق و خوي ما به ارث برده، همچنين اعتماد به نفس عجيبي دارد. باران كوثري ميگويد: يك بازيگر خوب، بازيگري است كه هرگاه مقابل دوربين ظاهر شود، فكر كند اولين سكانس تصويربردارياش است و دست و پايش بلرزد و مهم اين كه در واقع بازي كند. چرا كه مردم اين را ميخواهند، حتي اگر چهره نباشي و پارتي هم نداشته باشي.چندي پيش كه با باران صحبت ميكرديم، به ما گفته بود (پدر و مادرم نقش مهمي در ورود من به سينما داشتند، اما باران اگر لياقت داشته باشد، ميماند، اگر پتانسيل داشته باشد، بيننده را جذب ميكند و... ) و درست هم گفت، باران لياقت داشت كه كانديداي بازي در دو فيلم شد و از يكي از آنها سيمرغ دهه فجر را كسب كرد.
باران در رابطه با خصوصيت يك دوست خوب ميگويد (دوستي خوب است كه معرفت داشته باشد.) او اهل ورزش هم است، تنيس، اما دو سال است كه ورزش نميكند. باران دختر سينماي ايران، در حال حاضر به همراه مادرش در آمريكا به سر ميبرد، او ميگويد (پدر و مادرم بهترين دوستان من هستند.)باران در مورد فيلم (خونبازي) به كارگرداني مادرش ميگويد: در اين فيلم به معناي واقعي كلمه، صادقانه بازي كردم، در مورد اين فيلم و زندگي معتادها كتاب خيلي خواندم، با معتادها در ارتباط بودم، كساني كه ترك كردند يا پزشكان متخصص... حتي در جلسات ترك اعتياد هم شركت كردم، پزشكان به من كمك كردند، چون خود افراد معتاد نميتوانستند، زياد حالاتشان را به من بگويند.
همچنين از مشاوران پزشكي هم زياد كمك گرفتم، من در اين فيلم به معناي كامل، كلمه (ترس) را متوجه شدم. در مدت تحقيق و بازي ديدم كه آدمها چقدر راحت اين اتفاق برايشان ميافتد كه تنها يك لحظه است. در واقع اعتياد ،آدم را تبديل به يك حيوان ميكند.
جايزه باران كوثري، (يك سمند) بود و البته پس از دريافت سيمرغ دستمزدش هم بالا رفته است.بد نيست خاطرهاي از دوران كودكي باران كوثري از زبان پدرش بشنويم. جهانگير كوثري فوتباليست سالهاي دور استقلال ميگويد: باران از كودكي استعداد خوبي داشت، يادم ميآيد سر صحنه فيلم (بهترين باباي دنيا)، ساخته داريوش فرهنگ، صدابرداري سرصحنه انجام ميگرفت؛ از طرفي باران كه در آن زمان پنج سال بيشتر نداشت، بايد ديالوگهاي زيادي را ميگفت و از طرفي هم سواد خواندن و نوشتن نداشت. از اينرو همه عوامل فكر ميكردند كه كاري بس مشكل در انتظار آنان است. آتيلا پسياني كه آن زمان دستيار كارگردان اين فيلم بود، در اولين لوكيشن، يكبار ديالوگها را براي باران ميخواند، به بار دوم نميكشيد كه دخترم، ديالوگها را به خوبي حفظ ميكرد كه اين حركت باعث تعجب همه شد، اين خاطرهاي جالب از باران بود كه در ذهن من و مادرش مانده است...جهانگير كوثري در ادامه ميگويد: باران در ايران نيست، اما دلش اينجاست؛ از طرف باران، سال جديد شمسي را به همه ايرانيان تبريك ميگويم و اميدوارم به آرزوهايشان در سال جديد برسند
هیچ کس باور نمی کرد که یک طراح صحنه بتواند بازی کند ، اما ویشکا آسابش نه تنها بازی می کند بلکه با اولین بازی اش در حد یک ستاره می درخشد و حتی آنقدر خوب بازی می کند که یکی از چهره های طراز اول بازیگری بدل می شود . دایی اش مازیار پرتو یکی از بزرگترین نام ها در عرصه سینمای ایران به شمار می رود ، اما هیچگاه زیر سیطره نام وی قرار نگرفت . ویشکا آسایش متولد 1351، مدرک لیسانس خود را از دانشگاه لندن دریافت کرده است .اولین بار با مجموعه امام علی علیه السلام به کارگردانی داوود میر باقری در سال 1370 مقابل دوربین قرار گرفت و نقش قطام در این مجموعه مذهبی تاریخی چنان محبوب می شود که نامش را گاه با آن نقش به خاطر می آورند . او با ایفای کارکتر که در پی انتقام عقل و دین ابن ملجم را را می رباید تا به وسیله او امام علی علیه السلام را به شهادت برساند . معروفیت را تجربه می کند.
پس از آن اگر چه حضورش کم ونا چیز بود ، اما با نگاهی به کارنامه اش در می یابید که چقدر گزیده کار است . پس از مجموعه امام علی علیه السلام چندین سال کنار می کشد و سپس دوباره با داوود میر باقری همراه می شود و این بار در ساحره ایفای نقش می کند که دشوارترین کارکتری بود که تا به امروز ایفا کرده است . این فیلم که برداشتی از عروسک پشت پرده بود یک محصول هنری قابل توجه برای ارائه توانایی های آسایش به شمار می رفت و او با نقش دوگانه اش به صورت یک انسان و یک عروسک همه را انگشت به دهان می کند.مخصوصا صحنه هایی که به عنوان یک عروسک بازی قابل توجه و نا متعارفی را به نمایش می گذارد. اگر چه فضای فیلم و قدرت میرباقری در گرفتن از بازیگرانش چنان بود که همه هنرپیشه ها روان و تا حد عالی نقش آفرینی کردند.سال بعد از آن در عشق +2 ساخته رضا کریمی بازی می کند که در آن مقابل امین تارخ قرار می گیرد این فیلم نشان می دهد انتخابهای آسایش ار سر تصادف نیست و او به خوبی قابلیتهای نقش ها را می شناسد . سال 1378 به همراه مسعود جعفری جوزانی بلوغ را به سرانجام می رساند که همبازی اش در این فیلم حسین یاری علیرغم اینکه چند سال زودتر از او به سینما آمده بود از وی عقب می ماند.
میر باقری مجدد به سراغ او می آید تا باز هم یک فیلم مجموعه تاریخی مذهبی دیگر ساخته شود . این بار هم همان تقریبا همان تیم بازیگری بودند و مسافر ری را با همان عوامل ساخته شد اگر چه بازی متفات آسایش در این کار در نسخه به نمایش در آمده در اکران عمومی بسیار لطمه خورده و این بازیگر آنطور که باید و شاید دیده نمی شود پس از آن هم مدتی غیبت می کند و بعد از سال 81 باز می گردد و این بار تنها به فعالیت رشته تحصیلی خود می پردازد . دنیا کاری از منوچهر مصیری و معصومیت از دست رفته و مجموعه تاریخی مذهبی دیگری از داوود میر باقری بود که هردوی آنها آسایش به عنوان طرح صحنه حضور داشت . دوسال پس از این کارها که تجربه های موفقی برایش به شمار می رفتند در دو فیلم گل یخ و هشت پا بازی می کند او در گل یخ که سال 84 به اکران در آمد ایفاگر شخصیتی است که در پی عاشق شدن روی مردی سرمایه گذاری می کند که دل گرو همسر گم شده اش دارد . بازی او در صحنه هایی از فیلم که با تلفن صحبت می کند و نمایش از یک فرد عصبی و هیستیریک را به نمایش می گذارد و جزو بازی های درخشان فیلم به شمار میرود
در نگاه اول تنها چیزی که از او به خاطر بیاورید چشمان آبی رنگش باشد که با سردی صورتش همخوانی مناسبی دارد . مهتاب کرامتی هیچگاه از حد یک بازیگر متوسط بالا نیامد با این که شاید عامل زیبایی چهره هم بی نصیب نبود. بار اول در یک مجموعه تلویزیونی به کارگردانی فرج ا.. سلحشور که بین سالهای 76 تا 77 ساخته شد ، بازی کرد . این مجموعه که مردان آنجلس نام داشت یک داستان تاریخی مذهبی بود. درباره گروهی از بزرگان روم که به اصحاب کهف معروف شدند و کرامتی در آن نقش همسر مکسیملیان با بازی جعفر دهقان را ایفا می کرد.از آن مجموعه سالها گذشت اما مهتاب نتوانسته به حد بالاتری از بازیگری برسد.
مهتاب کرامتی درسال 1349 متولد شد و تحصیلاتش را در رشته میکروبیولوژی با مدرک کارشناسی از دانشگاه آزاد اسلامی به پایان رساند. دوره را در کلاسهای آزاد بازیگری می گذراند و همان جا برای ایفای نقش هلن در فیلم / مجموعه مردان آنجلس انتخاب می شود.
کرامتی با همین مجموعه شناخته می شود ولی نمی تواند از این موقیعت استفاده مناسبی کند . سال 77 در مردی از جنس بلور به کاگردانی سعید سهیلی ایفای نقش می کند که نمی تواند درخششی برایش محسوب شود . سال پس از آن در فیلم مومیایی 3 و مرد بارانی بازی می کند . اولین فیلم کمدی خوش ساخت با بازی پرویز پرستویی بود که جای کار چندانی برای او به نقش یک دلال عتیقه نداشت و دومین فیلم به کارگردانی ابوالحسن داوودی با بازی ابوالفضل پور عرب بود که در آن ایفاگر نقش یک وکیل بود . کرامتی برای همین کاندیدای دریافت جایزه از هجدهمین جشنواره فیلم فجر می شود . سال 79 را درحالی به پایان برد که یک مجموعه تلویزیونی و یک فیلم سینمایی را به کارنامه اش اضافه کرده بود.
مریم مقدس باز هم یک اثر تاریخی مذهبی به کارگردانی شهریار بحرانی بو.د که به صورت فیلم /مجموعه تلویزیونی ساخته شد و بهشت از آن تو تجربه ای متفاوت از علیرضا داوود نژاد بود که بازی خوب کرامتی به آن جلوه داد. سال 80 تنها به بازی در مجموعه تلویزیونی خاک سرخ می پردازد که اولین تجربه تلویزیونی حاتمی کیا محسوب می شود . او نقش یک زن جنوبی که به دنبال دخترش می گردد برای دومین بار رویاروی پرویزپرستویی قرار می گیرد که شاید تا به امروز بهترین بازی کرامتی در یک اثر محسوب می شود . پس از در سال 81 در اکشن ملاقات با طوطی همراه با ماهایا پطرسیان و محمد رضا فروتن ظاهر می شود که دومین همکاری او علیرضا داوودنژاد محسوب می شود . شاه خاموش در سال بعد به کارگردانی همایون شهنواز تجربه ناموفقی تاریخی بود و نتوانست هیچ موفقیتی چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ هنری برای او در پی داشته باشد. هشت پا حاصل سومین همکاری او با علیرضا داوود نژاد می باشد. پس از آن در همکاری با سیروس الوند رستگاری در هشت و بیست دقیقه رابازی می کند که در آن باشهاب حسینی و بهرام رادان همبازی است. نقش یک زن خیابانی را ایفا می کند
همسر پيمان قاسم خاني (نويسنده)
ليسانس ادبيات فارسي و حقوق قضايي از دانشگاه آزاد اسلامي.
براي اولين بار با يك فيلم اكشن - افعي - به سينما آمد. سپس با همسرش در فيلم عاشقانه بازي كرد.
او در سال 1380 بازي در يك فيلم كمدي - نان و عشق و موتور هزار - را تجربه كرد كه نشان از توانايي او در زمينه فيلمهاي كمدي داشت.
اما شايد بازي در فيلم گاوخوني ساخته بهروز افخمي يكي از بهترين فرصتها براي نمايش توانايي هايش باشد.
بهاره رهنما یکی از بازیگران زن ایرانی است که در 10 آذر سال 1352 در هزاوه از توابع استان مرکزی متولد شده.وی لیسانس ادبیات نمایشی و فوق لیسانس حقوق قضایی را از دانشگاه آزاد گرفته. وی همسر پیمان قاسم خانی نویسنده سینما(فیلمهای دختری با کفشهای کتانی،دیشب باباتو دیدم آیدا،مارمولک و... و مجموعههای پاورچین، شبهای برره، کمربندها را ببندیم و خانهٔ ما) همچنین دختری به نام پریا قاسم خانی دارند که تجربه حضور در تئاتر پنجرهها و فیلم سینمایی بانو را دارد. بهاره رهنما جاری(زن برادر شوهر) شقایق دهقان بازیگر سینما و تلویزیون میباشد. بهاره رهنما از معدود بازیگرهایی است که تحصیلات بالایی در حد دانشگاهی دارد و شاید به همین خاطر در عرصه سینما و تلویزیون کم کار است. وی در عرصه نویسندگی نیز فعالیت دارد و در نشریهٔ چهل چراغ نیز مینویسد.همچنین وی از معدود هنرمندانی است که وبلاگ مینویسد
افعي (محمدرضا اعلامي، 1371)
عاشقانه (عليرضا داودنژاد، 1374)
غزال (مجتبي راعي، 1374)
اي نسيم باران (تله تئاتر، 1375)
بازگشت به خانه (مجموعه تلويزيوني، 1375)
بادام هاي تلخ (كاظم معصومي، 1376)
بچه هاي بد (عليرضا داودنژاد، 1379)
داستان يك شهر2 (مجموعه، اصغر فرهادي، 1379)
ملاصدرا (مجموعه تلويزيوني، 1379)
پيش از آشنايي (تله تئاتر، 1379)
نان و عشق و موتور هزار (ابوالحسن داودي، 1380)
گاوخوني (بهروز افخمي، 1381)
سریال های تلویزیونی:
ما مستاجریم
زیرزمین 1385
تاريخ تولد: 1356
خواهر هما توسلي (نويسنده و منتقد)
هانیه توسلی، متولد 1356، همدان؛ وقتی نمایش پدر دوستداشتنی با بازی او، در یکی از جشنوارههای تئاتر، در تبریز روی صحنه رفت، نصرالله قادری که به عنوان داور آنجا حضور داشت، هانیه توسلی را برای بازی در نمایش پدر انتخاب کرد. یک سال پس از آن، در فیلم کوتاه روی جاده نمناک (مهدی کرمپور) و سریال غریبه (جواد اردکانی) بازی کرد و سرانجام با شام آخر وارد عرصه حرفهای سینما شد. او دانشآموخته ادبیات نمایشی در دانشگاه آزاد است و علاقهمند به عکاسی و نقاشی. در نمایشهای قرمز و دیگران و گلهای شمعدانی (محمد یعقوبی) بازی کرد که به خاطر دومی، کاندیدای دریافت جایزه شد. همچنین نمایش باله روی سطرهای بیمعنی (لیلی عاج) با بازی بداهه او مورد توجه قرا گرفت و 2 سال پیش به خاطر بازی در شبهای روشن (فرزاد موتمن) در جشن خانه سینما تحسین شد و امسال با یک شب در کن حضور داشت. شام آخر اولین فیلم به نمایش درآمده از هانیه توسلی و محمدرضا گلزار بود، زوجی که پس از آن مسیری متفاوت را پیمودند، گلزار به سینمای تجاری پیوست و توسلی سعی کرد در فیلمهای جدیتری بازی کند. به این ترتیب پس از بازی در 2 فیلم «بدنهای، در شبهای روشن، در یکی از 2 نقش اصلی جلو دوربین رفت و اجرای موفقی داشت. موفقیت نسبی این فیلم نزد مردم و منتقدان و جایزهای که برد، این بازیگر جوان را خیلی زود چهره کرد. دقت و حوصله او در انتخاب نقشهایش به نحوی است که پس از یک تجربه ناکام، دیگر کار تلویزیونی نکرد، گاهی در تئاتر کارش را ادامه بدهد و هراسی از بازی در نقشهای کوتاه نداشته باشد. تاکنون وی در 9 فیلم بلند بازی کرده که 3 تای آخری هنوز نمایش داده نشدهاند، فیلمهایی که هر کدام میتوانند چیزهای تازهای دربارهاش به ما بگویند. یک شب جزو معدود فیلمهای سینمای ایران است که با حضور بازیگری حرفهای، در عرصه جهانی مطرح میشود. کافه ستاره ظاهرا یک فیلم کاملا تجاری است با بازیگران متعدد و سرانجام زمان میایستد، طبق گفته کارگردانش، فیلمی است متکی بر بازیگر، هانیه توسلی تنها بازیگر این فیلم علیرضا امینی است. نکته قابل ذکر در مورد نحوه ورود هانیه توسلی به سینما این است که ورودش همزمان شد با دوران احیای کتایون ریاحی و توجه به نقش اصلی او در شام آخر، بازیگران دیگر را به حاشیه میراند، اما توسلی که در یک ملودرام معمولی، نقش مکمل را بر عهده داشت و سپس فیلم کاملا ناموفق اثیری (محمدعلی سجادی) را تجربه کرد، در گام سوم، موقعیت خویش را در حد یک بازیگر محبوب ارتقا داد. این محبوبیت حاصل بازی در فیلمی تجاری نبود و همین مسئله چهره تازهای را برای او به همراه داشت. درست در زمانی که میرفت تا در نقش زنان روشنفکر فیلمهای مختلف کلیشه شود، جلو دوربین سامان مقدم قرار گرفت. فیلمها - 1379: روی جاده نمناک، 1380: شام آخر / پنج عصر (کوتاه) / اثیری / شبهای روشن، 1381: گاهی به آسمان نگاه کن، 1382: جایی برای زندگی / یک شب، 1383: کافه ستاره (نفستو حبس کن)، 1384: زمان میایستد
او در حال حاضر 29 سال سن دارد و از سال 1377 وارد عرصه ی سینما و تئاتر شده است او از دوران کودکی علاقه ی وافری به بازیگری داشته و این باعت شده بود که در مدرسه فعالیت هنری داشته باشد .
او به موسیقی علاقه دارد و در این کلاسها ثبت نام کرده و هنوزه در این کلاسها شرکت می کند.
اولین فیلمی که به آن علاقه پیدا کرد سلطان قلبها بوده و اولین فعالیت او در حرفه ی تئاتر با نام نغمه های خورشید است و بعد از این کار در سریالی با نام محاکمه بازی کرده که یک کار تاریخی به کارگردانی حسن هدایت و بعد از آن در سه فیلم نود دقیقه ای که توسط سیما فیلم ساخته شده با نام های یک روز طولانی آبی و بعد از آن در سریال های عشق سالهای جنگ در کنار فرها جم ،تب ، مهر پنهان، همسفر، این زمینی ها، چشم هایش و در سری دوم زیر آسمان شهر ایفای نقش کرده .
در فیلم سینمایی خانه ای بر روی آپ نقش کوتاهی را در ابتدای فیلم در صحنه ی ماشین بر عهده داشت .
او بازی نیکی کریمی و پرسنو صالحی را الگویی برای خود می داند و دوست دارد روزی مانند آنها بازی کند
تاريخ تولد: 1352
داراي مدرك تحصيلي ديپلم.
در سال 1372 با نمايش تنبورنوازان (هادي مرزبان) بازي در تئاتر را آغاز كرد. و در سال 1374 با بازي در مجموعه تلويزيوني دبيرستان خضراء (اكبر خواجويي) شناخته شد. او تا به امروز در مجموعه هاي بسياري بازي كرده است.
آناهيتا همتي بازي در سينما را در سال 1375 و با فيلم به نمايش درنيامده افسانه پوپك طلايي (خسرو شجاعي) آغاز كرد و الين فيلمي كه از او بر پرده سينماها به نمايش درآمد در سال 1378 و با نام عشق كافي نيست (مهدي صباغزاده) بود.
آناهيتا همتي هيچگاه ندرخشيد. هيچگاه آنطور كه بايد ديده نشد، اما حضور فعالش در تلويزيون و بازيهاي روان و راحت او باعث شده تا همچنان پركارترين بازيگر تلويزيوني باشد.
شايد بهترين و ماندگارترين حضورش در تلويويون مربوط به بازي مجموعه تلويزيوني « كلانتر (محسن شامحمدي)» بود.
فیلم شناسی:
افسانه پوپك طلايي (خسرو شجاعي، 1375)
عشق كافي نيست (مهدي صباغزاده، 1377)
دختري به نام تندر (حميدرضا آشتياني پور، 1379)
قلبهاي ناآرام (مجيد مظفري، 1380)
بخشي از مجموعه هاي تلويزيوني:
دبيرستان خضراء (اكبر خواجويي، 1374)
بهشت گمشده (كامران قدكچيان، 1375)
كهنه سوار (اكبر خواجويي، 1376)
چراغ جادو (يك قسمت، همايون اسعديان، 1379)
برگبار (اكبر خواجويي، 1379)
روزهاي مهتابي (سپهر محمدي، 1379)
خانه آرزوها (سيامك سهيلي زاده، 1380)
نسيم رويا (1381)
كلانتر (محسن شاه محمدي، 1381)
كلانتر (محسن شاه محمدي، 1385)
اليزابت امينی متولد اسفند ماه سال 1354 در تهران و مجرد می باشد. وی تحصيلات خود را در رشته روان شناسی نيمه کاره رها کرده و به علت علاقه به حرفه بازيگری به مطالعه و تحصيل در اين زمينه اقدام نمود.
اليزابت امينی دوره آموزش بازيگری را ابتدا در سال 1376 در آموزشگاه پويا شروع و به طور حرفه ای وارد کار تاتر شده و با دو تاتر کودک به گروه تاتر بزرگسالان وارد شده و برای اجرای نمايش سنگين الکترا مدت يک سال به تمرين این نمايش پرداخت که با کم لطفی هيات بازبينی مواجه شد و اين تاتر به روی صحنه نرفت.
در سال 1379 و بخاطر بازی در فيلم خواب سفيد دعوت به تست بازيگری شد که اين فيلم آغازی برای شروع کار بازيگری خانم امينی شد.
بعد از بازی در اين فيلم و به دليل علاقه و احساس نياز به آموزش هر چه بيشتر در آموزشگاه کيميای هنر مشغول به فراگيری اين هنر زير نظر اساتيدی همچون:
بازيگری حرفه ای: آقای شريفی نيا و خانم حاجيان
فن بيان و بازيگری حسی: آقای مهدی فتحی
حرکات موزون: نادر رجب پور و ديدار قنبرزاده
کارگردانی: خسرو شجاعی
روان شناسی بازيگری: دکتر گرشاسبی
دوره های مختلف و مفيدی را گذراند.
خانم امينی تا آخر سال 1382، 12 کار تصويری را در کارنامه هنری خود دارند.
لازم به ذکر است که خانم امينی حدود 10 ماه، به دليل مشکل شخصی کليه پيشنهادها را که عمدتاً فيلم های سينمايی بوده اند را رد کرده اند که دوره سکوت کاری ايشان محسوب می شود.
آخرین کار وی مجموعه تلویزیونی وفا می باشد که در ایام عید نوروز 85 پخش شد
متولد 26 بهمن 1358 در تهران. در 8 سالگي در فيلم بايسيكلران ساخته پدرش بازي كرد.
در سن 17 سالگي فيلم سينمايي "سيب" را ساخت. و در 18 سالگي به عنوان جوانترين كارگردان جهان در بخش رسمي فستيوال كن (1998) حضور يافت. فيلم سيب سميرا در ظرف دو سال به بيش از 100 فستيوال بينالمللي دعوت شد و در بيش از 30 كشور جهان اكران شد. سميرا در سال 1999، دومين فيلم سينمايي خود را به نام "تختهسياه" ساخت و در سال 2000 دوباره به عنوان جوانترين كارگردان جهان در بخش مسابقه فستيوال كن حضور يافت و جايزه ويژه هيات داوران را از آن خود ساخت.
سومین ساخته وی به نام "پنج عصر" در سال 2003 در بخش مسابقه اصلی کن پذیرفته شد و بار دیگر موفق به دریافت جایزه ویژه هیأت داوران از جشنواره کن شد. وی در جشنواره های مهمی چون کن، ونیز و برلین به عنوان داور حضور یافته است.
1. سيب
2. تخته سياه
3. 11 سپتامبر (فيلم كوتاه)
4. پنج عصر
1-جشنواره بين المللي فيلم كن در فرانسه سال 2001
2-جشنواره بين المللي فيلم ونيز در ايتاليا سال 2000
3- جشنواره بين المللي فيلم برلين در سال 2004
4- جشنواره بين المللي فيلم مونترال در كانادا سال 2003
5- جشنواره بين المللي فيلم لوكارنو در سوئيس سال 1998
6- جشنواره بين المللي فيلم مسكو در روسيه سال 2000
7- جشنواره بين المللي فيلم ژنو در سوئيس سال 2000
8- جشنواره بين المللي فيلم قطر در دوحه سال 2001
1-“جام ساترلند” از جشنواره فيلم لندن، انگلستان 1998، (بخاطر فيلم سيب)
2-“جايزه منتقدين بين المللي” از جشنواره فيلم لوكارنو، سوئيس 1998، (بخاطر فيلم سيب)
3-“جايزه ويژه هيئت داوران” از جشنواره فيلم تسالونيكي، يونان 1998، (بخاطر فيلم سيب)
4-“جايزه ويژه هيئت داوران” از جشنواره فيلم سائوپائولو، برزيل 1998، (بخاطر فيلم سيب)
5-“جايزه ويژه هيئت داوران” از جشنواره سينماي مستقل، آرژانتين 1999، (بخاطر فيلم سيب)
6-“جايزه منتقدين” از جشنواره سينماي مستقل، آرژانتين 1999، (بخاطر فيلم سيب)
7-“جايزه تماشاگران” از جشنواره سينماي مستقل، آرژانتين 1999، (بخاطر فيلم سيب)
8-“جايزه ويژه هيئت داوران” از جشنواره فيلم كن، فرانسه 2000، (بخاطر فيلم تخته سياه)
9-“جايزه مدال فدريكو فليني” از يونسكو، فرانسه 2000، (بخاطر فيلم تخته سياه)
10-“جايزه فرانسوا تروفو” از جشنواره فيلم جيفوني، ايتاليا 2000، (بخاطر فيلم تخته سياه)
11-“جايزه شهردار جيفوني” از جشنواره فيلم جيفوني، ايتاليا 2000، (بخاطر فيلم تخته سياه)
12-“جايزه صلح” از يونسكو، فرانسه 2000، (بخاطر فيلم تخته سياه)
13-“جايزه بزرگ” از موسسه فيلم آمريكا(AFI)، آمريكا 2000، (بخاطر فيلم تخته سياه)
14-"جايزه "ويژه هيات داوران" از بخش مسابقه اصلي فستيوال كن (2003) در فرانسه براي فيلم "پنج عصر"
15- جايزه بزرگ "كليساهاي جهان" از جشنواره فيلم كن (2003) در فرانسه براي فيلم "پنج عصر"
16- جايزه طاووس طلايي براي بهترين فيلم در بخش مسابقه سي و چهارمين جشنواره بين المللي فيلم هند, براي فيلم "پنج عصر"
17- جايزه ”سينماي جوان“ در بخش مسابقه پرده نقرهاي هفدهمين جشنواره بين المللي فيلم سنگاپور 2004 , براي فيلم "پنج عصر"
18- سمیرا به عنوان یکی از چهل فیلمساز برتر معاصر جهان ( و جوان ترین آنها) به انتخاب گاردین، انگلیس 2004 و 2005
1. جشنواره بين المللي كارلوويواري، جمهوري چك 2004
2. جشنواره بين المللي مونیخ، آلمان 2006
رشتهي تئاتر قبول شد و گرايش طراحي صحنه را انتخاب كرد. چندي بعد در كنكور كارشناسي ارشد در گرايش كارگرداني تئاتر مشغول به تحصيل شد و هم اكنون فارغالتحصيل اين رشته است، وي كارش را از سال 1375 با تئاتر آنتيگونه آغاز كرد و در سال 76 با همين تئاتر، در شهر تئاتر شهر بر روي صحنه رفت، اولين كار او باعث شد، وي با بازي در فيلم سينمايي «مريم مقدس» به كارگرداني شهريار بحراني چهره شود. به سال 79 بود كه او يك شبه ره صد ساله پيمود، از ديگر فيلمهاي سينمايي كه او ايفاي نقش كرد، ميتوان به يك الف ناقابل، عطش، جوجه اردك من و وعده ديدار اشاره داشت، همچنين او در مجموعههاي تلويزيوني زيادي ايفاي نقش كرده است كه از آن جمله مي توان به «اولين شب آرامش» اشاره كرد كه هفته گذشته آخرين قسمت آن پخش شد...
جمعه 19 آبان تولد اين بازيگر تواناي سينما و تلويزيون است، او بجز مدرك تحصيلي كه اخذ كرده، يك دوره آموزش گريم سينمايي و چهرهپردازي زير نظر استاد جلالالدين معيريان گذرانده و يك دوره آموزش فيلمنامه نويسي نيز دركلاسهاي حوزه هنري زير نظر فريدون جيراني ديده است، وي در حال حاضر غير از بازيگري و كارگرداني فيلم در دانشگاه آزاد مشغول تدريس رشته تئاتر به دانشجويان است، وي در زمينه ساخت فيلم كوتاه هم فعاليت ميكند، ابتدا فيلمي به نام «من تنها» را ساخت و سپس فيلم ديگري به نام «خونه» را كارگرداني كرد...
شبنم قليخاني، در كنار مادرش در منطقه سعادتآباد تهران زندگي ميكند، چرا كه سالها پيش پدرش دارفاني را وداع گفته است.
آخرين كاري كه از او در نوبت پخش است، اثر «اگر عشق نبود» به كارگرداني فياض موسوي است، وي در اين مجموعه
نقش دختري به نام پريسان را ايفا ميكند، پريسان دختري است كه ميتواند با مشكلات به تنهايي كنار بيايد، او به عرفان رو ميآورد و اين معنويت در زندگياش باعث ميشود كه از پس مشكلات برآيد.
همان طور كه گفتيم، قليخاني در سال 82 پدرش را از دست داد و حالا با مادرش زندگي ميكند، او فرزند سوم خانواده است، يك برادر و يك خواهر بزرگتر از خود دارد كه هر دو متاهل و داراي فرزند هستند.
او از لحاظ شخصيتي آدم جالبي است، آدمهاي مختلف را در زندگي به راحتي ميتواند تحمل كند و به قول معروف زود از كوره در نميرود، اما ناگفته نماند كه گاهي اوقات محيط كار و زندگي خستهاش ميكند، با اينكه در قبال اطرافيان تحمل دارد، اما در رابطه با خودش اينگونه نيست.
قليخاني در مورد مجموعه اولين شب آرامش ميگويد: «نقش آذر را دوست داشتم و از اينكه اين نقش را بازي كردم راضيام، آذر بر پايه احساساتش فكر نميكرد و از روي منطق عمل ميكرد، همان طور كه در مجموعه ديديم كه او در روز
ازدواج از «سفره عقد» بلند ميشود و ميرود، به نظرم آذر تصميم درستي گرفت، او به حرف دلش گوش كرد.
علاقه او به «فرزاد» باعث ميشود كه وارد زندگي عليرضا نشود تا او را بدبخت كند او ميخواست مجبور نباشد تا يك عمر به طرف مقابل دروغ بگويد و وانمود كند كه دوستش دارد، اما خودش كس ديگري را در دل دوست داشته باشد. گرچه در آخرين لحظات به اين فكر افتاد، اما تصميم درست و منطقي همين بود.
قليخاني درباره يك فيلم خوب ميگويد: يك فيلم يا مجموعه ابتدا به فيلمنامه قوي بر ميگردد، اگر چيزي غير از آن باشد، اثر خوب در نميآيد... قليخاني امروز 29 ساله شده كه براي يك بازيگر سن تجربه در سينما است، او خوشحال است كه در طول زندگياش انسان مفيدي بوده است، دو مدرك تحصيلي، استاد دانشگاه، بازيگر قابل تئاتر، سينما و تلويزيون و از همه مهمتر انساني است كه از حاشيه به دور است، جشن تولد شبنم را تلفني به او تبريك ميگوييم.